ماجرای عجیب آهنگ «تنهاترین عاشق» که به نام فریدون فروغی دست‌به‌دست می‌شود! + فیلم چرا تکرار «پایتخت ۶» پخش نمی‌شود؟ روایت پردیس پورعابدینی از سکانس ملاقات شرعی با شهاب حسینی در «گناه فرشته» + فیلم برگزاری گردهمایی کارشناسان روابط عمومی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان سراسر کشور در مشهد مقدس بازیگر فیلم سینمایی «اخراجی‌ها ۲»: روش تدریس تام‌کروز در «تاپ‌گان» متعلق به یک خلبان ایرانی است خانه انیمیشن UP در دنیای واقعی + فیلم و عکس معاون وزیر فرهنگ: سابقه ایران و عراق در حوزه فرهنگ و ارتباطات درخشان است درباره زنده یاد حسن حامد، نمایشنامه نویس و کارگردان فقید مشهدی| خاموشی در اوج درخشش کاش سریال بود! | درباره «مست عشق»، فیلم مهم حسن فتحی بازدید هیأت رسانه‌ای ایران از مؤسسه العلمین عراق + تصاویر ویژه‌برنامه «کوی محبت» در شب شهادت امام جعفر صادق (ع) + زمان پخش فیلم‌های سینمایی تلویزیون برای تعطیلات آخر هفته (۱۳، ۱۴ و ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳) + زمان پخش و خلاصه داستان تعطیلی سینما‌های مشهد به مناسبت شهادت امام‌جعفر‌صادق‌(ع) ناگفته‌های پردیس پورعابدینی درباره «فرشته» ستاره‌بازی سهم اندک ادبیات معاصر در دانشگاه مسئله ساده انگاشتن امری به غایت پیچیده | دقایقی پای درددل‌های دانشجویان رشته زبان و ادبیات فارسی صفحه نخست روزنامه‌های کشور - پنجشنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۳ استاندار نجف در دیدار با هیات رسانه ای ایران: جمهوری اسلامی در زمینه های مختلف پیشرفت دارد | روابط عراق با ایران استراتژیک است + تصاویر گزارشی از جلسه نقد و بررسی کتاب «کارنامه فیاض: مجموعه آثار دکتر علی اکبر فیاض»
سرخط خبرها

من کتاب‌های تمام اعصار را گرامی می‌دارم | نگاهی به مقوله کتاب‌بازی در گذشته و امروز به اتفاق اظهارنظر چند آدم کتاب‌باز

  • کد خبر: ۱۹۷۳۰۹
  • ۰۸ آذر ۱۴۰۲ - ۱۰:۵۱
من کتاب‌های تمام اعصار را گرامی می‌دارم | نگاهی به مقوله کتاب‌بازی در گذشته و امروز به اتفاق اظهارنظر چند آدم کتاب‌باز
حکایت دوست‌داران کتاب از شیفتگان افراط‌گرای آن جداست و واقعیت این است که این مواجهه از سر افراط، سابقه دیرینه و گسترده‌ای دارد و همیشه به یک چهاردیواری شخصی و یک گوشه دنج در همسایگی کتاب‌ها و کتابخانه محدود نمی‌شده است.

محبوبه عظیم‌زاده | شهرآرانیوز؛ قرن‌ها پیش کسانی بوده‌اند که دربه‌در در جست‌وجوی کتاب بودند و امروز هم هستند. حالا یا صرفا برای کتاب روی کتاب گذاشتن، چون دوست داشته و دارند احساس فرهیخته بودن بهشان دست بدهد، یا فقط برای لذت مطالعه و آموختن. آدم‌هایی که کتاب محور اصلی زندگی‌شان است و خورد و خوراک و شب و روز و دوست و رفیق و همه‌کس و همه‌چیزشان که با وجود آن‌ها دیگر به احدالناسی احتیاج ندارند. ما امروز به سراغ همین آدم‌ها رفته‌ایم. آدم‌هایی که با کتاب زنده‌اند و زندگی می‌کنند. کمی از نمود این مسئله در قرن‌های پیش گفتیم و کمی از ظهور و بروز آن در روزگار کنونی. درضمن، نگاه چند تن از آدم‌های کتاب‌خوان و کتاب‌باز اطرافمان را هم در این‌باره جویا شدیم.

جنون کتاب‌خوانی در ملأعام

حکایت دوست‌داران کتاب از شیفتگان افراط‌گرای آن جداست و واقعیت این است که این مواجهه از سر افراط، سابقه دیرینه و گسترده‌ای دارد و همیشه به یک چهاردیواری شخصی و یک گوشه دنج در همسایگی کتاب‌ها و کتابخانه محدود نمی‌شده است. برعکس، خیلی اوقات این جنون کتاب‌خوانی، تبدیل می‌شده به مرضی که در فضای عمومی خودش را نشان می‌داده است. امپراتوری اولیه رم، یکی از کسانی بوده که به این درد مبتلا بوده، اما این داستان مسبب ایجاد دشمنی‌هایی هم می‌شده است. سنکا، فیلسوفی رمی بود که با این پدیده و آدم‌های درگیر آن خصومت داشت، البته دشمنی او با جنبه نمایش‌گرانه این اتفاق بود و با کتاب جمع‌کن‌های خودنما. او از جنون کتاب‌خوانی عمومی بیزار بود.

فرصتی برای بالابردن کلاس اجتماعی

جنبه دیگر این ماجرا، اهمیت نمادین کتاب است و پُز روشن‌فکری گرفتن با آن. مسئله‌ای که خودش را، هم در دنیای این روز‌های ما که آن را عصر مدرنیته می‌خوانیم، نشان می‌دهد و هم، اگر در دل تاریخ عقب‌گرد کنیم به مصادیقی خواهیم رسید. در همین دوره‌ای که امپراتوری رم جنون کتاب خواندن داشت و سنکا از خودنمایی‌های عمومی آن بیزاری می‌جست، پدیده‌ای به نام رسیتاسیو ظهور کرد؛ به معنای کتاب‌خوانی‌های ادبی و عمومی و به نمایش گذاشتن آن که به وسیله نویسندگان و شاعران اتفاق می‌افتاد. اتفاقی که باعث شد بسیاری از شهروندان ثروتمند آن زمان کتاب را فرصتی برای بالا بردن کلاس اجتماعی خود در نظر بگیرند.

کتاب فقط بهانه است

حالا اگر بخواهیم به امروز برگردیم، جا دارد از محتوای موجود در شبکه‌های اجتماعی یاد کنیم که کتاب در آن‌ها صرفا دستمایه‌ای شده برای تبلیغات و تظاهر. تولیدات تصویری یا ویدئویی که بعضا به شدت عجیب‌غریب است و بعد از کلی تلاش نیز نمی‌توان بین کتاب و اصل قضیه هیچ خط‌وربطی پیدا کرد.

پست‌هایی که کتاب در آن‌ها وسیله‌ای است برای ژست گرفتن یا تبلیغ دیگر ادوات و تجهیزات، یا حتی وسیله‌ای که می‌تواند بدن ورزیده یک بدنساز و ورزشکار را نشان بدهد یا ابزاری باشد دخیل در دکوراسیون داخلی یک خانه. به این‌ها اضافه کنید، خط‌کشی‌هایی که در همین بستر مجازی، دارد به وسیله عده‌ای که اتفاقا کارشناس این حوزه هم نیستند، بین کتاب‌خوان‌ها و کتاب‌نخوان‌ها اتفاق می‌افتد و حتی بین مردان و زنان کتاب‌خوان! جمله «زنانی که کتاب می‌خوانند را دست‌کم نگیرید» شاید برای خیلی‌های‌تان آشنا باشد!

هی تو! واژگانت حال مرا بهم می‌زند

اگر بخشی از واکنش‌ها به این مسئله، یعنی کتاب‌خوانی افراد خودستا و خودبین در رم، خود را به شکل دشمنی فیلسوف‌هایی، چون سنکا نشان داد، در مواردی هم به سوژه طنز‌های طعنه‌آمیز تبدیل شد. مارکوس والریوس مارشال، یکی از طنزنویسان رومی بود که در یکی از قطعه‌های خود این مسئله را به باد تمسخر گرفت: «وقتی می‌ایستم برایم می‌خوانی/ وقتی می‌نشینم برایم می‌خوانی/وقتی می‌دوم برایم می‌خوانی/ وقتی به دست‌شویی می‌روم برایم می‌خوانی/ به حمام می‌گریزم، در گوشم زمزمه می‌کنی/ به استخر می‌روم، نمی‌گذاری شنا کنم/ شتابان به سراغ شام می‌روم، در مسیر مرا متوقف می‌کنی/ سر میز غذا می‌رسم، واژگانت حال مرا به هم می‌زند.»

یکی دیگر از نمود‌های مخالفت کردن با کتاب‌خوان‌های افراطی، در اثر «کشتی ابلهانِ» سباستین برانت (یا کشتی احمق‌ها)، کلام‌شناس اومانیست آلمانی به چشم می‌خورد. او در این اثر می‌گوید ابلهان اشکال گوناگونی دارند که یکی از این جماعت، ابله کتاب‌باز است و اولین کسی است که سوار کشتی می‌شود.

برانت از زبان این ابله می‌گوید: «در این کشتی من شماره یکم/ به‌دلایلی که از قبل مشخص است/ بله، می‌بینید که من اولین نفرم، چون کتابخانه‌ام را دوست دارم/ کتاب‌های باشکوهی که دارم تمامی ندارند، اما کمتر کتابی از آن‌ها را می‌توانم بفهمم/ من کتاب‌های تمام اعصار را گرامی می‌دارم/ و مگس‌ها را از صفحاتشان دور می‌کنم/ وقتی سخن از هنر و علم شود، من می‌گویم که در خانه شادتر از هرجا هستم/ من هیچ‌گاه شادتر از زمانی نیستم که کتاب‌هایم در کنارم هستند.»

در جست‌وجوی کتاب‌های آستر ابریشمی و با پوست گوساله

غائله کتاب‌بازی و کتاب‌خوانی، اما به همین‌جا ختم نمی‌شود. برای این قضیه وجه پزشکی نیز قائل می‌شوند. اصطلاح Bibliomania برای افرادی استفاده می‌شود که دچار جنون جمع‌آوری کتاب به صورت افراطی و وسواس‌گونه هستند. اصطلاح bibliokleptomania نیز یکی دیگر از واژگان مرتبط با این مقوله است که از میل به دزدیدن کتاب حکایت دارد. در قرن ۱۹، جمع‌آوری کتاب بین نجیب‌زادگان و بیشتر در بریتانیا مرسوم و به وسواسی تبدیل شد که یکی از گرفتارانش آن را جنون کتاب نامید.

در همین دوره، یک کشیش و کتاب‌شناس انگلیسی، این عارضه را از منظر علم طب بررسی کرد و در ادامه تحقیقاتش از فاکتور‌هایی گفت که می‌تواند یک کتاب‌باز را مقهور کند تا به سراغ دسته خاصی از کتاب‌ها برود. فاکتور‌هایی مثل نسخه‌های چاپ اوّل، اصلی، چاپ حروف گوتیک و قطع بزرگ؛ کتاب‌هایی که لبه کاغذ آن‌ها با ابزار‌های برش و صفحه‌بندی چیده نشده؛ نمونه‌های مصور؛ نمونه‌های نایاب با صحافی مراکشی یا آستر ابریشمی و نمونه‌هایی که روی پوست گوساله چاپ شده‌اند.

بهترین روایت جرم ۲۰۰۷ متعلق به یک کتاب‌دزد بود

«جنون کتاب»، نوشته آلیسون هوور بارتلت که با ترجمه مجتبی ویسی و به وسیله نشر ثالث منتشر شده، کتابی است که شرح یک روایت واقعی از یکی از همین مبتلایان است که در پی علاقه بیمارگونه‌اش به کتاب، رو می‌آورد به دزدیدن کتاب و برای دست‌یافتن به نسخه‌هایی که می‌خواهد، دست به هر کاری می‌زند؛ کارت اعتباری دیگران را جعل می‌کند و در این راه بار‌ها به زندان می‌افتد. جالب است بدانید که این کتاب در آمریکا به یکی از کتاب‌های پرفروش تبدیل شد. کتابی که جایزه بهترین روایت جرم در سال ۲۰۰۷ را از آن خود کرد.

ورق برمی‌گردد، کتاب‌باز‌ها محبوب می‌شوند

هرچند در آغاز سده نوزدهم، نگاه مثبتی نسبت به این قبیل افراد وجود نداشت و اغلب آن‌ها در زمره افراد بیمار و ضداجتماع در نظر گرفته می‌شدند، اما این اعتراف نیز وجود دارد که وجد آدم‌های کتاب‌باز و تمایل آن‌ها برای جمع‌آوری نسخه‌های نایاب باعث شد تا آرشیو‌ها و مجموعه‌های ادبی و فرهنگی غنی و ارزشمندی ایجاد شود. چیزی که از آن حتی با عنوان یک میراث ادبی ملی نیز یاد می‌شود.

در سده‌های بعد، اوضاع از این هم بیشتر تغییر کرد و جمع‌آوری کتاب دیگر یک امر مذمت‌شده نبود و برعکس، شد مایه مباهات و ملاکی برای ارزش‌گذاری. تغییری که دلیل آن این‌گونه توجیه شد: تشخیص کتاب خوب از بد و کتاب ارزشمند از کتاب بی‌ارزش، علم است و دانش. پس افرادی که به این علم دست یافتند و از این دانش برخوردارند، شایسته ستایش هستند نه نکوهش. نگاه مثبتی که تا امروز هم ادامه پیدا کرده و کتاب‌باز‌های کتاب‌خوان را از آن وجهه فرهیختگی عاری از تجمل و ادا برخوردار کرده است. البته ما نظر چند تن از آدم‌های کتاب‌خوان و کتاب‌باز را هم در این باره پرسیدیم.

یکی می‌خواهد کلکسیون جمع کند و یکی گزیده‌تر کار می‌کند

یکی از افرادی که با او صحبت می‌کنم، به همان نگاه جمع‌آوری یک میراث ادبی مکتوب معتقد است و می‌گوید: «خیلی به این فکر می‌کنم که یک مجموعه جذاب از کتاب‌های به‌دردبخور و شاید کمیاب و نایاب در آینده، برای فرزندم باقی بماند. این تفکر را حتی وقتی مجرد بودم هم داشتم و از همان زمان با این هدف دست به خرید کتاب می‌زدم.

علاقه آدم خیلی در این موضوع دخیل است. نگاه شخصی من این است که رمان و داستان را باید بخوانی و دستت نگه نداری، اما کتاب‌های مرجع، یعنی کتاب‌هایی که می‌دانم بسته به علاقه و حیطه کاری‌ام مدام باید به آن‌ها رجوع کنم و اطلاعات مهمی دارند را می‌خرم، جمع می‌کنم و سعی می‌کنم تا یک آرشیو جامع و کامل در کتابخانه‌ام داشته باشم.»

دوست دیگری این‌گونه برایم شرح می‌دهد: «یکی از تعریف‌های رایج کتاب‌باز بودن تمایل به خرید کتاب‌های کلکسیونی و نایاب است. یعنی خیلی‌ها دوست دارند کتاب‌هایی داشته باشند که دیگران ندارند. یک جور پز داشتن کتاب‌های خاص مطرح است. من، اما خودم به عنوان کسی که هم کتاب‌باز است و هم کتاب‌خوان، محتوای کتاب برایم ارجح است. یعنی اگر از کتابی که می‌خواهم دو نسخه وجود داشته باشد که یکی قدیمی و منحصر به فرد باشد و دیگری از ترجمه‌ای خوب برخوردار باشد، ترجمه را اولویت می‌دهم.»

یک نفر دیگر نیز می‌گوید: «به شخصه با مقوله کتاب‌بازی کنار نمی‌آیم. دنبال کتاب‌های خوب یا کتاب‌هایی که دوست دارم بخوانم می‌روم، اما نگاهم همیشه این بوده که بخوانم و لذت ببرم و یاد بگیرم. حتی گاهی به نقطه مقابل این داستان هم فکر می‌کنم. یعنی به جای هر روز گسترده‌تر کردن کتابخانه‌ام، یک دامنه مطالعاتی محدود، اما جامع داشته باشم. آن‌قدر جامع که بتوان بار‌ها و بار‌ها به آن‌ها رجوع کرد و آموخت.»

پشت هر جنون یک حماقت هم نهفته است

آخرین نفری که به سراغش می‌روم نظرش را این‌گونه بیان می‌کند: «فکر می‌کنم بیشتر آدم‌ها فرق این دو را با یکدیگر نمی‌دانند. یعنی همین که تو داری کتاب می‌خوانی پس لزوما کتاب‌باز هم هستی. از طرفی، فکر می‌کنم، کتاب‌بازی معنای دیگری دارد. یک جور تاریخ و قدمت و کهنگی در این واژه وجود دارد. یک‌جور جست‌وجوگری و دنبال کردن و خسته نشدن.

برای همین، کتاب‌های نایاب و کمیاب چاپ اصلی، همیشه قیمت‌های نجومی دارد. شرط اصلی کتاب‌باز بودن، معمولا به‌شدت کتاب‌خوان بودن است. یعنی تو باید یک کتاب‌شناس حاذق باشی تا برایت مهم باشد چاپ اصلی فلان کتاب چه نکاتی دارد و چرا به چاپ‌های دیگر ارجح است.

یک بُعد کتاب‌بازی، کاسب‌کاری است و یک بعدش عشق و جنون. یعنی طرف کتاب اصلی را نمی‌خرد که بعد با قیمت خداتومان بفروشد. نگه می‌دارد و حتی به دیگران هم امانت می‌دهد. بعضا دیده‌ام بچه‌ها از کتاب نایابی اسکن می‌گیرند تا دیگران هم بتوانند هر زمان خواستند از آن استفاده کنند. هر عشقی یک ویژگی مثبت دارد و یک حماقتی پشتش نهفته است.»

منابع:
ابلهان کتاب‌باز، نوشته فرانک فوردی، ترجمه علیرضا شفیعی‌نسب، وبسایت ترجمان علوم انسانی.
جنون کتاب: تاریخ عجیب اعتیاد به خریدن کتاب، نوشته لورن بری، ترجمه مینا فراهانی، وبسایت ترجمان علوم انسانی.
جنون کتاب، نوشته آلیسون هوور بارتلت، ترجمه مجتبی ویسی.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->